محل تبلیغات شما

به دمي پاي زمين ام ، به دمي بال زمان

***

روشنا  ناصر طاهری بشرویه

هر نفس ميدهد از

محفل رندان خبري

به بري ،يا كه سري ،

در سمعي، يا نظري

به كجا بال زني،

تا به كجا راه زني

به در خانه نشين ،

تا كه بگيري ثمري

رفتي از خويش برون ،

خسته و پيرانه شوي

نفس ات را بنشان ،

تا كه ببيني قمري

نفس ات را بنشاني و ز دل

حلقه بري

به دم پرده زني ،

نيك ببيني نظري

نظري، در سفري ،

هم سفري هم حضري

بصري، چشم و سري،

چشمه چشم و نظري

هم در آيينه تويي ،

هم صور دور و بري

همه مخلوق تو اند ،

خالق صور و صوري

هر چه غي گشته نظر،

حي و تَر و تازه كني

دل ظلمت بشكافي ،

شه و شمس و قمري

شريان ام ،غليان ام ،

طيران ام ،طيران

به دمي پاي زمين ام ،

به دمي بال زمان

روشنا آمده ام ،

حي و يقين،

وحي زمان

كاتب سر انالحق شده ام ،

گشته عيان 

***

ناصر طا هری بشرویه . روشنا

http://s7.picofile.com/file/8382410326/121_5.jpg

 

به دمي پاي زمين ام ، به دمي بال زمان

عشق، آخر سجده گاه آدمی ست.

ام ,دمي ,بال ,زمين ,كه ,پاي ,به دمي ,دمي بال ,دمي پاي ,زمين ام ,پاي زمين

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها